بنده اصولا صفحاتی که متعلق به یک شخص حقیقی نباشد را در اینستاگرام و غیره دنبال نمی‌کنم؛ صفحاتی که شاگردان، علاقه‌مندان و هواداران یک شخصیت ایجاد می‌کنند هم برای من از همین قبیلند مگر صفحاتی که در انتقال گفته‌ها و نوشته‌های آن شخصیت مطلقا دخالتی نمی‌کنند و فقط مو به مو آن‌ها را منعکس می‌کنند مثل صفحه‌ی

امام خمینی (ره)، صفحه‌ی

مقام معظم رهبری یا صفحه‌ی

دفاع مقدس -که کم‌کار شده- و صفحه‌ی

معراج‌الشهداء که جز کار خبررسانی خام، کار دیگری مثل تحلیل و. را انجام نمی‌دهند.

در این اخلاق آنقدر قرص هستم که صفحاتی که به نام علماء و بزرگان ساخته شده و اتفاقا بعضاً دارای مطالب خوبی هم می‌باشند را نیز علی‌رغم علاقه‌ی وافرم به برخی از آن بزرگواران فالو نمی‌کنم که البته در این موارد جز دلیلی که عرض خواهم کرد، دلیل خاص دیگری هم دارد که بماند.

اما دلیل ذلک: بنده عقیده دارم که اصولاً انتخاب‌کردن و برش و تیترزدن و امثال این‌ها جز در مواردی که توسط صاحب سخن صورت می‌گیرد، لابدّ از إعمال سلیقه است. اثبات این هم بسیار آسان است: یک متن سخنرانی واحد را به پنج‌نفر بدهید و از آن‌ها بخواهید مهم‌ترین قسمت‌ها را بولد کنند، تیتر بزنند یا انتخاب کنند؛ یقیناً نتیجه ۵ چیز متفاوت خواهد بود. دلیل آن هم واضح است، چون انسان است و بینش‌ها و گرایش‌هایش و این دو لابد در انتخاب‌های او اثرگذار بوده و همین باعث اختلاف بین انسان‌ها به لحاظ فکری است. در نتیجه در همین مثال وقتی متن سخنرانی فردی را با تیتربندی و عنوان‌بندی شخص دیگر می‌خوانید لاجرم آن سخنرانی از فیلتر سلیقه‌ی شخصی که آن را تیتر و برش زده عبور کرده است.

پرانتزباز: به همین جهت است که یک طلبه سال‌های سال درس‌های مختلف در علوم مختلف از ادبیات عرب -در تمام علومش- گرفته تا اصول و فقه و رجال و حدیث و غیره را می‌خواند تا برسد به جایی که بتواند به عنوان یک متخصص به اصل روایات مراجعه کند تا روایات از فیلتر سلیقه‌ی هیچ‌کس رد نشده باشد؛ بگذریمپرانتز بسته

بر خلاف رویه‌ام و به خاطر اینکه کمتر وقتم گرفته شود دو صفحه از صفحات معاریف را در اینستاگرام دنبال می‌کردم که آن دو را شاگردان آن‌ها -به جهت انتقال صحبت‌های آن دو نفر به مخاطبان- ایجاد کرده‌اند. در اتفاقات اخیری که در کشور افتاد -همین حادثه‌ی سیل- گردانندگان این صفحات پست‌هایی را از غیر صاحب صفحه منتشر کردند و در کپشن اظهار نظرات دور از ادب و شخصیت خود و صاحب صفحه ثبت کردند که واقعا از آن‌ها انتظار نمی‌رفت.

بنده با کسی تعارف ندارم پای پست‌های مربوطه هم نوشتم که: اگر این صفحه را -اصطلاحا- یک عده جوان با داعیه‌ی بچه‌‌حزب‌اللهی و انقلابی می‌گردانند، این ادبیات نه‌تنها در شأنشان نیست بلکه اصولا  از آن‌ها پذیرفتنی هم نیست. اگر قرار باشد ما هم ملاحظه‌ی زبان خود را نکنیم و ادب را در گفتار رعایت نکنیم و هرچه به زبان آمد را بیرون بریزیم، دیگر فرقمان با کسانی که به این چیزها اهمیت نمی‌دهند و اتفاقا خودمان هم منتقد آن‌هاییم چه خواهد بود؟ اگر این ادبیات، ادبیات و سلیقه‌ی شما شاگردان است در صفحه‌ی منسوب به استاد چه می‌کند؟ و اگر ادبیات استاد هم همین است و این در واقع انعکاس ادبیات او است -که بعید است باشد، چون تا حالا سابقه نداشته-، پس بنده هم برای شما و هم برای استادتان از این جهت متاسفم؛ بگذریم.

به هر حال باید مراقب باشیم در اظهار نظر، تحلیل، نقل قول و غیره و غیره از مدار تقوا و انصاف خارج نشویم وگرنه فعالیتمان -علی‌رغم زحمات زیاد- اگر اثر سوء ندهد، لااقل بی‌اثر خواهد بود. خواهی‌نخواهی به جهت انتساب ما به اساتیدمان، لاجرم افعال ما را به پای استاد هم می‌نویسند. شاید یکی از وجوه صدور این روایت از امام صادق علیه‌السلام هم همین باشد که فرمودند: مَعَاشِرَ اَلشِّیعَةِ کُونُوا لَنَا زَیْناً وَ لاَ تَکُونُوا عَلَیْنَا شَیْناً قُولُوا لِلنّٰاسِ حُسْناً وَ اِحْفَظُوا أَلْسِنَتَکُمْ وَ کُفُّوهَا عَنِ اَلْفُضُولِ وَ قَبِیحِ اَلْقَوْلِ».(۱) هان اى شیعیان! باید شما زینت ما باشید و مبادا رفتار شما چهره‌ی زیباى ما را زشت نشان دهد؛ به مردم گفتار نیک بگوئید و زبان خود را حفظ‍‌ کرده و از سخنان زیادى و زشت خوددارى نمائید».

 

پی‌نوشت‌ها:

۱- بحارالأنوار، جلد ۶۸، صفحه‌ی ۳۱۰


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها