داشتم

زیارت جامعه‌ی کبیره گوش می‌کردم. تاریخش مال اوایل سال ۱۳۹۲ بود. خواننده در اواسط زیارت ابیاتی را خطاب به حضرت زینبسلام‌الله علیها می‌خواند با این مضمون که:

خانم! روی ما حساب کن! ما فقط گریه‌کن شما نیستیم، آماده‌ایم برای شما خونمان را تقدیم کنیم؛ شنیده‌ایم تهدید کرده‌اند که می‌خواهند تا زینبیه پیش بیایند و قبر شما را هم نبش کنند و.

همین چند خط شعر و چند کلمه زبان‌حال کافی بود که مرا ببرد کنار شهدای مدافع حرم، کنار جانبازان این نبرد، که اگر آن‌ها نبودند و جان‌فشانی نمی‌کردند، آیا امروز زینبیه در چه حالی بود؟ زبانم لال.

در سال ۱۳۹۸ هستیم و به خاطر ازخودگذشتگی خارق‌العاده‌ی این عزیزان نه فقط زینبیه آرام است شکر خدا، بلکه آنانی که در خیالشان این جسارت‌کردن‌ها را می‌پروراندند محو شدند و فقط گاهی برای اینکه بودجه‌یشان قطع نشود مجبورند این طرف و آن طرف جهان ترقه در کنند یا بیانیه صادر کنند.

راستش نمی‌توانم این را نگویم: از کسانی که در این مدت می‌گفتند چرا پول‌هایمان را در سوریه خرج کنیم؟ چرا مستشار نظامی بفرستیم؟ چرا باید از نظام بشار اسد حمایت کنیم؟ و. هنوز متعجبم. چیزی نمانده بود که داعش خود را از سوریه و زینبیه به عراق و کربلا و نجف و بعد مرز ایران و داخل ایران برساند و ایستادگی جوانان دهه‌ی شصتی ما، شیعیان افغانستان و. بود که جلوی پیشروی آنان را گرفت و در نهایت منجر به شکستشان شد. آیا حتما باید خرمشهر اشغال شود تا عده‌ای بفهمند دشمن به ما حمله کرده؟ هر چند به قول بعضی‌ها شاید این‌جور حرف‌ها از دهان کسانی بیرون می‌آمد و می‌آید که خانه و بلیطشان برای رفتن به آن طرف آب‌ها آماده است. بگذریم.

دم تمام کسانی که در این چند سال خدمت کردند -از هر کجا، در هر کجا و به هر طریق- تا زینبیه خم به ابرویش نیاید گرم! اجرتان با خود حضرت زینبسلام‌الله علیها و برادر از ماه‌بهترش حضرت عباسعلیه‌السلام.

و الحق که راست گفت:

اگر آه تو از جنس نیاز است

در باغ شهادت باز باز است


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها